❄ Jelsa Fever ❄

❄ Jelsa Fever ❄

‏❄ فقط برو وب رو بترکون ‏❄
❄ Jelsa Fever ❄

❄ Jelsa Fever ❄

‏❄ فقط برو وب رو بترکون ‏❄

داستان بوسه سرد(فصل2)قسمت 1

برای خوندن برید ادامه 

  اریل :بسه دیگه از هم جدا شید خوب نیست که تازه عروس به یه مرد غریبه علاقه داشته باشه/مریدا:سااااکتتتت شوووو اریللللللل یییییییه چیییزیییی بهتتت میییییگمممماااا،اووونااااا مالللل همممم بوووودنننن و هستنننننن/اریل:خیلی خوب بابا /السا:راست میگه اهان جک راستی تو می دونی چطوری باید حافظه هانسو برگردوند؟/مریدا:مننن مییییی دونننننممم/جک:با ندیدن السا برای سه روز همه چیز یادم رفته مریدا میشه بگی چه کار باید کرد؟/السا و اریل هر دو داشتن به این فکر میکردن که مریدا که می دونسته چرا اونا رو اینهمه راه کشونده اینجا سر انجام السا این سوالو میپرسه/مریدا:توووو بایییید جکککک روووو میییییدییییدیییی حالللل هرررر دووووتوووون خرااااببب بوددد و دلللللتتتتننننگگگگییی داااشششتتتیییینننن/اریل:نمیگی چطور میشه از این مرداب در اومد؟/مریدا:جککک و السسااا دوباااااررههه بایدددد همووووووببوسننن ولیییی..../ایندفعه کار نه به خجالت میکشه و نه به تمرین جک و السا بی معطلی هم دیگه رو می بوسن تا از این بیچارگی جون سالم بیرون ببرن غافل از اینکه........./مریدا:ببوسننن ولیییی حافظهههه خودشوووون پاک میشههههه/اریل:نهههههههههه/بعد از اون اتفاق/السا:سلام مریدا ،سلام اریل/جک:من اینجا چیکار میکنم؟این دختره کیه؟(چقدر این دختر خوشکله نمیخام چشمم رو ازش بردارم و ولش کنم)/ضربان قلب جک و السا رو هزاره عرق از سر و صورتشون داره میریزه/السا:این پسر چرا منو بغل کرده؟(چقدر این پسر خوشکله نمیخام چشمم رو ازش بردارم و ولش کنم)/جک:چییییی این دختر توی بغل من چیکار میکنه/هردوشون از اینکه همو بغل کرده بودن خیلی تعجب کرده بودن و بیشتر از اون عاشق هم شده بودن و هیچکدوم چشمشو از توی چشمای اون یکی بیرون نمیاورد!!!!!اصلا یادشون رفته بود که اسم همدیگه رو بپرسن!!!!!!/اریل:جک ، السا با اینهمه بد بختی حافظه شما ها چرا پاک شد دیگه؟؟؟،آهای مگه با شماها نیستم؟چرا جواب نمیدین؟/اریل میره اونا رو از هم جدا میکنه البته به زور/السا:هان چی؟کجا؟من اینجا چی میخام؟شماها اینجا چیکار دارین؟/جک:تو کی هستی ؟اسم منو از کجا می دونی؟مگه حافظه من طوریه؟/اریل:جک؟ من اریل هستم یه اتفاق افتاد که حافظه شما دوتا پاک شد/جک:مثلا چه اتفاقی/اریل:شماها تازه باهم آشنا شدین گفتنش یکم براتون خجالت آوره/دوتاشون سرخ شدن/السا:من هم السا هستم/جک:من هم جک فراست هستم/السا:میتونی السا صدام کنی/جک:شما هم میتونی بهم بگی جک/هانس:چرا در رو باز نمیکنی خانم طراح لباس؟؟؟؟/طراح:ببخشید سرورم گفتن که هیشکس رو راه ندم حتی شما/هانس:میخام عروسم رو ببینم ،همین حالا(پایان قسمت شانزدهم)

نظرات 8 + ارسال نظر
السا و آنا دوشنبه 9 شهریور 1394 ساعت 12:19

باید صبر کرد دیگه

گذاشتمش

السا و آنا یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 20:29

بازم باید تا 8 تا نظر صبر کنم

اره دیگه

السا و آنا یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 20:20

آهان

افرین

السا و آنا یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 11:51

چرا اسم داستان رو عوض کردی؟؟؟

چون رسیدم سر فصل دوم و میخاستم تنوعی بدم

السا و آنا یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 11:49

نظر خالی میدی؟؟؟؟

السا و آنا یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 11:48

راستی من آخر وبی رو که در مورد السا بود رو پیدا نکردم

درباره سلنا

السا و آنا یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 11:45

خیلی خوشم اومد

قابل نداشت

السا و آنا یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 11:45

عالی بود السا جونم

ممنونم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد