داستان بوسه سرد(فصل2)قسمت 3

برای خوندن داستان برید ادامه مطلب 

هانس:من نمیخام شاه باشم من میخام مریدا رو داشته باشم بی اون من فهمیدم چی رو از دست دادم السا خواهش میکنم کمکم کن/السا:اگر کمکت کنم تو هم به من کمک میکنی؟/هانس:هر شرطی رو ندید قبول میکنم/السا:مریدا نگفتی بهم چرا صدات اینطوری شده؟/مریدا:بببههه خاااطررر هههاننننسسس اووونننممم کههه مننننووو نمییییشششنننااسسههه/هانس که واقعا شرمنده است و دلش و زبونش یکی شده مریدا رو در آغوش میگیره تا مریدا راحت گریه کنه مریدا هم که امیدوار بود هانس به حالت اولش برمیگرده و همینطور هم شده بود بخاطر فداکاری السا و جک ازشون تشکر کرد/السا:جک حالا میتونی بیای بیرون/جک:راستش راستش السا من دوووسسستتت داااارررممم/السا:من ... .منن......من.../مریدا:تو هم همینطور/السا:مریدا تو صدات خوب شد/مریدا:اره صدام .....صدام ..... خوب شدههه بخاطر وجود هانسه/جک:من آخر متوجه نشدم چرا من اجازه دادم السا ازدواج کنه؟/السا:چرا؟/مریدا:اخه شما دوتا مال هم بودین و هستین/السا:چی؟قبلا؟من جک رو تازه امروز دیدم/جک:من هم السا رو تازه دیدم/اریل:شما ها پنج ماهه نامزدین امروز روز عروسیتون بوده/السا:عروسیمون؟به این زودی؟/اریل :گفتم که پنج ماهه نامزدین/جک:عروسی!!!!!!!!/السا:دیرمون شد/به سرعت همه دویدن و رفتن به قصر مریدا و السا لباس عروس و هانس و جک لباس داماد پوشیدن/عاقد:جناب آقای فراست شماحاظرید به عقد ملکه السا در آیید؟/جک:بللله حتما/عاقد:ملکه السا شما حاظرید به عقد جناب آقای فراست در آیید؟/السا:بلللله حتما/عاقد:جناب آقای هانس شما حاظرید به عقد دوشیزه مریدا در آیید؟/هانس:بله/عاقد:دوشیزه مریدا شما حاظرید به عقد جناب آقای هانس در آیید؟/مریدا:بللللللللله/همه دست میزنن و شادی میکنن یکم بعد از اون جک و السا باهم میرن یه قصر یخی خوشکل تر از قصر قبلی السا میسازن و با یخ و مجسمه هایی خوشکل تزیینش میکنن/(قسمت هجدهم)